اجرای دوشنبه ی دومم رو خیلی دوست داشتم.
یعنی این اولین باری بود که بعد از اجرا سردرد نداشتم.چرا! چون از کارم راضی بودم.
البته ابتدای برنامه یکی از برگه هام نادانسته از دستم سر خورد و افتاد که به قول آقای رنجبر خیلی هم خوب افتاد!
خلاصه روز خوبی بود. هربار که وارد صحنه ی برنامه مون میشم، یه حس عجیبی که اسمش رو میذارم تعصب، بهم دست میده. و از خدا میخوام که مقابل چشم هزاران نفر بنده ی خدا، شرمنده نشم و همون اجرایی باشم که لایق دیدگان مردممون هست.
پ.ن: یه وقتایی با خودم میگم بیخیال اجرا بشمو خونه نشین بشم. ولی فقط یه وقتایی.
درباره این سایت